naftkhabar-header-2k

یاداشت

لزوم تغییر پارادایم دیپلماسی آب ایران؛

تشنه در خانه، پر تنش در مرزها

۲ مهر ۱۴۰۴ | ۱۱:۴۷

0
0
تشنه در خانه، پر تنش در مرزها

باید به فکر همکاری افتاد. تقابل و انفعال، رفتار عمومی دیپلماسی آب ایران بوده است. نتیجه این شد که سیاست‌های همسایگان ما، جز تنش آبی، دستاوردی برای ما نداشته است. درواقع، مسئله دیپلماسی آب فعال بودن یا نبودن نیست، موضوع اصلی تغییر پارادایم و زبان مذاکره است. امروز سرنوشت جمعی و بحران‌های محیط‌زیستی ارزش‌های جهانی است. توسعه پایدار یک موضوع صرفاً ملی نیست، باید در قالب سرنوشت مشترک جمعی به آن فکر کرد. این زبان را ایران باید تقویت کند.

تصویر اول، ناترازی ایران

از خودمان شروع کنیم که در کجاییم و به کجا می‌رویم؟ این روزها ایرانیان دیگر تنها با خبرهای کم‌بارشی غافلگیر نمی‌شوند؛ عادت کرده‌اند هر چند وقت یک‌بار خبر تازه‌ای بشنوند: فرونشست زمین، مسئله‌ای بحرانی‌تر در اصفهان، در تهران، در همدان و ده‌ها نقطه دیگر کشور. به‌عنوان نمونه، سازمان نقشه‌برداری کشور اعلام کرده است دشت ورامین سالانه ۲۵ سانتی‌متر فرونشست دارد؛ عددی که بیش از ۳۰ برابر حد بحرانی در جهان است. در اصفهان این رقم به ۱۸ سانتی‌متر و در جنوب تهران به ۳۶ سانتی‌متر در سال رسیده است. کارشناسان این پدیده را «زلزله خاموش» می‌نامند.

این اعداد نتیجه مستقیم سیاست‌های آبی ایران‌اند. طی نیم‌قرن گذشته منابع آب تجدیدشونده کشور از ۱۳۰ میلیارد مترمکعب به حدود ۱۰۳ میلیارد مترمکعب کاهش یافته است. هم‌زمان، مصرف از ۸۱ میلیارد مترمکعب در دهه ۱۳۷۰ به بیش از ۹۵ میلیارد مترمکعب در سال‌های اخیر رسیده؛ یعنی سالانه نزدیک به ۹۰ درصد منابع مصرف می‌شود، درحالی‌که معیار جهانی استفاده پایدار کمتر از ۴۰ درصد است.

از میان این مصرف، بیش از ۸۶ درصد به کشاورزی اختصاص دارد، اما بهره‌وری آن نصف میانگین جهانی است: در ایران هر مترمکعب آب تنها ۱.۴ کیلوگرم محصول تولید می‌کند، درحالی‌که میانگین جهانی حدود ۲.۵ کیلوگرم است. نتیجه آنکه بیش از ۴۱۰ دشت کشور در وضعیت ممنوعه یا بحرانی قرار گرفته و تا امروز ۱۴۵ میلیارد مترمکعب اضافه‌برداشت تجمعی از سفره‌های زیرزمینی صورت گرفته است.

این اعداد و خبرها تصویری روشن می‌دهند: بحران آب که مسئله امنیت زندگی است، در ایران تنها حاصل خشکسالی طبیعی نیست؛ این وضعیت بغرنج محصول دهه‌ها سوءمدیریت و ناترازی است و درحالی‌که داخل کشور درگیر این اعداد تلخ هستیم، بیرون مرزها نیز همسایگان با سدسازی و مهار رودهای فرامرزی، امنیت آبی ایران را بیش‌ازپیش تهدید می‌کنند.


ایران؛ بحران ناترازی در قاب اعداد

طی نیم‌قرن گذشته، منابع آب تجدیدپذیر ایران از ۱۳۰ میلیارد مترمکعب (۱۳۷۳) به ۱۰۳ میلیارد مترمکعب (۱۴۰۱) کاهش یافته؛ یعنی ۲۱ درصد افت در ۳۰ سال. در همین مدت، مصرف از ۸۱ میلیارد مترمکعب به بیش از ۹۵ میلیارد مترمکعب رسیده است. این یعنی سالانه نزدیک به ۹۰ درصد منابع تجدیدشونده مصرف می‌شود، درحالی‌که در معیارهای جهانی استفاده پایدار حداکثر ۴۰ درصد است.

بخش کشاورزی بیشترین بار را بر دوش آب گذاشته است. سهم این بخش ۸۶ درصد کل مصرف است، اما بهره‌وری آن تنها ۱.۴ کیلوگرم محصول به‌ازای هر مترمکعب آب است؛ درحالی‌که میانگین جهانی ۲.۵ کیلوگرم است. نتیجه روشن است: ۴۱۰ دشت کشور در وضعیت ممنوعه یا بحرانی‌اند و تا امروز ۱۴۵ میلیارد مترمکعب اضافه‌برداشت تجمعی از منابع زیرزمینی صورت گرفته است.

در آبان ۱۴۰۱ وزارت نیرو گزارش داد: «۴۱۰ دشت کشور در وضعیت ممنوعه یا بحرانی قرار دارند و امکان برداشت پایدار از منابع زیرزمینی از دست رفته است.» سال گذشته دولت «نقشه راه آب» را تدوین کرد، اما اتوماسیون اداری و اجرایی کشور هنوز بحران کم‌آبی و فرونشست‌‌ها را درک نکرده است. هدف این سند کاهش مصرف به ۷۴ میلیارد مترمکعب تا سال ۱۴۲۰ و افزایش سه‌برابری سهم محیط‌زیست (از ۱۰.۷ به ۳۴ میلیارد مترمکعب) است. به بیان ساده، ایران اکنون در نقطه‌ای ایستاده که هم باید مصرف داخلی را مهار کند و هم با فشار بیرونی مقابله کند؛ وگرنه اعداد امروز فردا به بحران‌های امنیتی و اجتماعی بدل خواهند شد.


ترکیه؛ آب به‌مثابه سلاح

ترکیه با جمعیتی بیش از ۸۵ میلیون نفر، از منابع عظیم نفت و گاز محروم و نقطه قوتش آب است؛ سالانه حدود ۲۳۰ میلیارد مترمکعب بارش و بیش از ۱۸۰ میلیارد مترمکعب منابع بالقوه آب سطحی. همین مزیت طبیعی را دولت‌های مختلف در آنکارا به ابزار سیاست داخلی و خارجی بدل کرده‌اند.

بزرگ‌ترین پروژه آبی ترکیه، پروژه آناتولی جنوب‌شرقی (گاپ)، شامل ۲۲ سد و ۱۹ نیروگاه برقابی است که سالانه بیش از ۶.۶ میلیارد دلار درآمد پیش‌بینی‌شده دارد. این طرح امکان آبیاری ۱.۰۵ میلیون هکتار زمین را فراهم می‌کند. در مرداد ۱۴۰۰ اردوغان در مراسم افتتاح سد ایلیسو گفت: «ترکیه اجازه نخواهد داد حتی یک قطره آب در مرزهای کشورش بدون استفاده باقی بماند.»

با تکمیل سد ایلیسو بر رود دجله، ظرفیت مخزن این سد به ۱۰.۴ میلیارد مترمکعب رسید؛ سدی که تنها خودش می‌تواند بخش بزرگی از جریان دجله را مهار کند. پیش‌ازآن، وزارت منابع آب عراق اعلام کرده بود آورد دجله و فرات بیش از ۵۰ درصد کاهش یافته است. این وزارتخانه سدهای ترکیه را تهدیدی مستقیم برای امنیت غذایی عراق دانست. ترکیه امروز بیش از یک‌هزار و ۵۰۰ سد و هفت هزار کیلومتر کانال آبیاری دارد. سازمان دولتی کارهای هیدرولیکی (DSİ) برنامه‌ریزی کرده است تا سال ۲۰۳۰ ظرفیت ذخیره آب را به ۲۰۰ میلیارد مترمکعب و سطح تحت آبیاری را به ۸.۵ میلیون هکتار برساند.

اما این پروژه‌ها فقط اقتصادی نیستند. در مناطق کردنشین جنوب‌شرق، سدسازی به ابزاری برای کنترل اجتماعی و حتی پاکسازی هویتی بدل شده است. منتقدان در ترکیه بارها گفته‌اند اردوغان با سدها نه‌فقط زمین، که جوامع محلی را هم مدیریت می‌کند.

در سیاست خارجی نیز آب ابزار معامله است. «پروژه صلح آب» در دهه ۱۹۸۰ قرار بود آب رودخانه‌های سیحان و جیحان را به کشورهای عربی و خلیج‌فارس منتقل کند. طرح «ماناوگات» هم هدف صادرات سالانه ۵۰ میلیون مترمکعب آب به اسرائیل داشت، هرچند به‌دلایل اقتصادی و سیاسی نیمه‌کاره ماند. تنها جایی که سیاست صادرات آب موفق شد، قبرس شمالی بود؛ با خط لوله‌ای ۸۰کیلومتری زیر دریای مدیترانه که سالانه ۷۵ میلیون مترمکعب آب منتقل می‌کند.

به‌این‌ترتیب، ترکیه آب را هم‌زمان به ابزار توسعه اقتصادی، کنترل اجتماعی و هژمونی منطقه‌ای بدل کرده است. برای ایران، پیامد این سیاست‌ها غیرمستقیم اما جدی است: کاهش آورد دجله و فرات باعث خشکیدن تالاب‌های عراق و گسترش کانون‌های گردوغبار شده که مستقیماً به خاک ایران می‌رسند.


افغانستان؛ هیرمند به‌عنوان اهرم فشار

افغانستان سالانه حدود ۷۵ میلیارد مترمکعب منابع آب تجدیدپذیر دارد. موقعیت جغرافیایی این کشور به آن یک مزیت ژئوپلیتیک ویژه داده است: چهار رودخانه اصلی‌اش فرامرزی‌اند (آمودریا، هریرود، کابل و هیرمند) و در بالادست ایران و پاکستان قرار دارند. همین موقعیت باعث شده که کابل بارها آب را به ابزار قدرت و معامله سیاسی بدل کند.

مهم‌ترین رودخانه مشترک ایران و افغانستان، هیرمند است. براساس قرارداد ۱۳۵۱ میان دو کشور، افغانستان موظف شد سالانه ۸۲۰ میلیون مترمکعب آب به ایران تحویل دهد. این قرارداد حاصل مذاکرات طولانی بود و قرار بود مشکل تاریخی شرق ایران را حل کند، اما هیچ‌گاه به‌طور کامل اجرا نشد.

«ازاین‌پس، آب هیرمند را در برابر نفت به ایران خواهیم داد.» این جمله را رئیس‌جمهور سابق افغانستان در سال ۹۹ بیان کرد؛ در افتتاح سد کمال‌خان. این تازه رفتار یک دولت مسئولیت‌پذیر در افغانستان بود، حالا وضعیت از این منظر بدتر هم شده است. سد کمال‌خان با ظرفیت ۵۲ میلیون مترمکعب در سال ۱۴۰۰ افتتاح شد. پنج کانال انحرافی پایین‌دست این سد می‌توانند تقریباً تمام آورد هیرمند را پیش از رسیدن به مرز ایران منحرف کنند. علاوه‌براین، سد کجکی و ده‌ها بند و سد کوچک دیگر در بالادست جریان آب را محدودتر می‌کنند.

خرداد ۱۴۰۲ سخنگوی طالبان در واکنش به درخواست ایران برای اجرای قرارداد ۱۳۵۱ گفت: «در حال حاضر به‌دلیل خشکسالی آبی برای تحویل وجود ندارد. مقامات ایرانی این توضیح را ناکافی دانستند.»

پیامد مستقیم این سیاست‌ها برای ایران فاجعه‌بار بوده است. خشکیدن تالاب‌های هامون در سیستان‌وبلوچستان، فروپاشی معیشت سنتی کشاورزان و دامداران و مهاجرت گسترده روستاییان تنها بخشی از آثار آن است. طبق برآوردهای رسمی، جمعیت وابسته به هامون‌ها در دهه ۱۳۷۰ بیش از ۳۰۰ هزار نفر بود؛ امروز بسیاری از این جوامع یا مهاجرت کرده‌اند یا معیشتشان از دست رفته است. از دید طالبان، آب یک ابزار ژئوپلیتیک است. در شرایطی که دولت افغانستان از نظر اقتصادی و سیاسی ضعیف است، کنترل آب هیرمند برای آنها اهرمی حیاتی در مذاکره با ایران است. درواقع، در شرق ایران خشکسالی طبیعی و خشکسالی سیاسی دست به دست هم داده‌اند.


از تقابل فنی وزارت نیرو تا اتحاد محیط‌‌زیستی

مسئله آب در روابط ایران با همسایگان همواره پر از تنش بوده است. قدیمی‌ترین پرونده به رود هیرمند در شرق بازمی‌گردد. از اوایل قرن چهاردهم خورشیدی، کمیسیون‌های مشترکی میان ایران و افغانستان تشکیل شد، اما بارها شکست خورد. سرانجام در سال ۱۳۵۱ قرارداد رسمی امضا شد که براساس آن، افغانستان باید سالانه ۸۲۰ میلیون مترمکعب آب به ایران تحویل دهد.

در غرب، رودخانه‌های مرزی با عراق، به‌ویژه اروندرود (شط‌العرب)، همواره محل منازعه بوده‌اند. در دوران جنگ ایران و عراق (۱۳۵۹–۱۳۶۷)، آب یکی از محورهای اصلی نزاع مرزی بود. پس از جنگ، اگرچه نشست‌هایی برای همکاری زیست‌محیطی برگزار شد، اما هیچ سازوکار الزام‌آور شکل نگرفت.

دیپلماسی آب ایران تا امروز بیش از آنکه بر همکاری بنا شده باشد، بر تقابل استوار بوده است. محور اصلی آن وزارت نیرو بوده؛ نهادی که زبانش، زبان اعداد و جداول فنی است: حجم مخازن سدها، ورودی رودخانه‌ها و حقابه‌ها. اما این زبان در برابر همسایگانی که آب را نه صرفاً مسئله‌ای مهندسی، بلکه ابزار قدرت و سیاست خارجی می‌دانند، کارآمدی نداشته است.

نتیجه روشن است: با افغانستان، دهه‌ها چانه‌زنی بر سر هیرمند هیچ‌گاه به نتیجه پایدار نرسیده؛ با ترکیه هنوز معاهده الزام‌آوری وجود ندارد و در برابر خشکیدن تالاب‌های عراق، ایران تنها شاهد گردوغبارهایی بوده که هر روز بیشتر آسمان کشور را می‌پوشانند. با وجود رویکرد تقابلی وزارت نیرو، هیچ دستاورد مثبتی به‌نفع ایران حاصل نشده است؛ زیرا این دستگاه همچنان از ابزارهای قدیمی و ناکارآمد استفاده می‌کند؛ ابزارهایی که بارها آزموده و شکست خورده‌اند.

مشکل دقیقاً در این است که تقابل فنی، ذاتاً به بن‌بست می‌رسد. وقتی همه‌چیز به مترمکعب‌ها تقلیل یابد، همسایه‌ای که در بالادست نشسته همیشه دست بالا را دارد و حاضر نیست امتیاز بدهد. اما تجربه‌های جهانی نشان می‌دهد مسیر واقعی موفقیت، تغییر زبان مذاکره است: به‌جای حسابگری خشک، باید بر سرنوشت مشترک و حیات محیط‌زیستی تأکید کرد. دانوب، مکونگ یا حتی توافق اردن و اسرائیل نمونه‌هایی هستند که نشان می‌دهند وقتی محور گفت‌وگو حفاظت از اکوسیستم و منافع مشترک باشد، امکان همکاری فراهم می‌شود.

برای ایران هم راهی جز این نیست. بحران بی‌آبی در ایران مرز نمی‌شناسد؛ خشکیدن هامون در سیستان، طوفان گردوغبار را به پاکستان و افغانستان می‌فرستد؛ کاهش آورد دجله و فرات، گردوغبار عراق و سوریه را به تهران و خوزستان می‌کشاند. این یعنی بی‌آبی ایران تنش را به دیگران نیز منتقل می‌کند. همین واقعیت می‌تواند ابزار جدید دیپلماسی باشد: به‌جای تهدید و تقابل، ایران می‌تواند همسایگان را به یادآوری «سرنوشت مشترک» دعوت کند.

به بیان دیگر، اگر وزارت نیرو دیپلماسی آب را به میدان تقابل و شکست‌های تکراری کشانده، وقت آن است که سازمان محیط‌زیست محور شود. تنها این سازمان می‌تواند زبان مشترک جهانی و منطقه‌ای را به‌کار گیرد؛ زبانی که بر تالاب‌ها، پرندگان مهاجر، حق نسل‌های آینده و ضرورت بقا تأکید دارد. این زبان می‌تواند همکاری‌ها را جلب کند، نه از موضع ضعف که از موضع ضرورت زیست‌محیطی. ایران تنها در این‌صورت می‌تواند دیپلماسی آب خود را از چرخه تقابل بی‌ثمر بیرون آورد و به‌سمت اتحاد و همکاری منطقه‌ای حرکت کند.


وقتی آب زبان صلح می‌شود

همکاری نکردن ایران و همسایگان درحالی‌است که تجربه‌های موفقی از همکاری کشورها درباره آب‌های فرامرزی وجود دارد و می‌توان از آنها بهره برد.

رود دانوب با طول دو هزار و ۸۵۰ کیلومتر از دل ۱۹ کشور می‌گذرد. بدون همکاری، این رود می‌توانست به سرچشمه نزاعی بی‌پایان بدل شود. اما در سال ۱۹۹۴ «کمیسیون بین‌المللی حفاظت از رود دانوب» (ICPDR) شکل گرفت. امروز این نهاد کیفیت آب، حفاظت محیط‌زیست و کشتیرانی را هماهنگ می‌کند. رود مکونگ در جنوب‌شرق آسیا هم تجربه‌ای مشابه است. کمیسیون رود مکونگ (MRC) در سال ۱۹۹۵ میان لائوس، تایلند، کامبوج و ویتنام تأسیس شد. این کمیسیون با تبادل داده‌های هیدرولوژیک و سازوکار حل اختلاف توانسته است سطحی از همکاری پایدار را حفظ کند، هرچند سدسازی‌های چین در بالادست همچنان تهدیدی جدی‌اند. در آمریکای شمالی نیز کمیسیون مشترک بین‌المللی (IJC) میان کانادا و ایالات متحده از سال ۱۹۰۹ تاکنون آب‌های مرزی را مدیریت می‌کند. این کمیسیون کیفیت آب دریاچه‌های بزرگ را پایش می‌کند و یکی از پایدارترین نمونه‌های همکاری فرامرزی در جهان است.


وقتی آب به سلاح بدل شد

در مقابل این نمونه‌های موفق، شکست‌ها هم بسیار هستند که می‌شود عبرت شوند. دجله و فرات بارزترین نمونه شکست است. ترکیه با پروژه گاپ و سد ایلیسو، جریان این دو رود را به‌شدت کاهش داد. همان‌طورکه ذکرش آمد، عراق می‌گوید آورد این رودها بیش از ۵۰ درصد کم شده است. در شرق ایران، رود سند میان هند و پاکستان هم با وجود پیمان ۱۹۶۰ بارها به ابزار تهدید بدل شده است. هند تهدید کرده جریان آب را محدود خواهد کرد و پاکستان بارها هند را به نقض پیمان متهم کرده است.

در جنوب آسیا، رود گنگ و براهماپوترا میان هند، بنگلادش و چین محل تنش دائمی است. توافق هند و بنگلادش در سال ۱۹۹۶ به‌طور ناقص اجرا شد و چین بدون هیچ معاهده الزام‌آوری سدهای عظیم در بالادست ساخته است.

فاجعه‌آمیزترین شکست، دریاچه آرال است. پس از فروپاشی شوروی، کشورهای آسیای مرکزی هر یک برای کشت پنبه برداشت آب از آمودریا و سیردریا را ادامه دادند. نتیجه خشک‌شدن تقریباً کامل آرال و یکی از بزرگ‌ترین فجایع زیست‌محیطی قرن بیستم بود.


خاکستری؛ تجربه دوگانه نیل

رود نیل اما تصویر متناقضی به‌دست می‌دهد. از یک‌سو، «ابتکار حوضه نیل» (NBI) در سال ۱۹۹۹ میان ۱۰ کشور تشکیل شد و بستری برای گفت‌وگو و همکاری‌های فنی فراهم کرد. این نهاد بیش از دو دهه مانع جنگ آشکار شد.

از سوی دیگر، پروژه سد رنسانس بزرگ اتیوپی با ظرفیت ۷۴ میلیارد مترمکعب تعادل تاریخی را برهم زد. مصر و سودان نگران کاهش سهم خود هستند و بارها تهدید به اقدام سیاسی و حتی نظامی کرده‌اند.

بنابه گزارش گاردین، در ژوئیه ۲۰۱۹ مصر اعلام کرد اگر اتیوپی بدون توافق، آبگیری سد رنسانس را آغاز کند، قاهره اقدام‌های سیاسی و حتی نظامی را بررسی خواهد کرد.

درواقع، نیل را نمی‌توان صرفاً موفق یا شکست‌خورده دانست؛ نمونه‌ای دوگانه است که نشان می‌دهد نهادسازی بدون توافق الزام‌آور، در برابر پروژه‌های یک‌جانبه شکننده خواهد بود.


یا زندگی با هم یا خشکسالی با هم

آب در ایران امروز نه‌تنها آینه خشکی دشت‌ها و فرونشست زمین است، بلکه آینه سیاستی است که در تقابل فرسوده مانده است. سال‌ها چانه‌زنی فنی هیچ دستاوردی نداشت جز تالاب‌های خشک، رودهای خاموش و آسمانی پر از گردوغبار. اگر قرار است آینده‌ای باشد، باید زبان عوض شود؛ از مترمکعب و مخزن به زبان سرنوشت مشترک و حیات محیط‌زیستی. ایران تنها وقتی می‌تواند خود را از تنهایی عطشناک برهاند که همسایگان را به یاد این حقیقت ساده بیاورد: یا با هم زنده می‌مانیم یا هر کدام جداگانه در خشکسالی فرو می‌رویم.


انتهای پیام

#ایران
#روزنامه پیام ما
#تنش در مرزها
#دیپلماسی آب
#چالش های زیست محیطی
#ناترازی آب
#خشکسالی
#تالاب هورالعظیم
#افغانستان
#سومدیریت
#مهدی افشارنیک
لینک کوتاه

دیدگاه‌ها و نظرات خود را بنویسید