فرزین سوادکوهی، نفت خبر:
در اسفند ۱۳۹۶، وقتی قرارداد ۸۰۰ میلیون دلاری توسعه میادین آبان و پایدار غرب با کنسرسیوم روسی–ایرانی امضا شد، وزیر نفت وقت اعلام کرد که "تا پایان سال ۱۴۰۶ تولید این دو میدان به ۱۷۰ هزار بشکه در روز میرسد و ۶۷ میلیون بشکه نفت اضافه در مدت ده سال برداشت میکنیم." هفت سال گذشت. امروز، آبان ۱۴۰۴، تولید پایدار از میادین آبان و پایدار غرب حدود ۵۰ هزار بشکه در روز است؛ یعنی کمتر از یکسوم هدف اعلامشده. این در حالی است که طرف عراقی در همان مخزن مشترک (فکه) روزانه بیش از ۲۱۰ هزار بشکه برداشت میکند و فاصله ما با همسایه هر روز بیشتر میشود.
آن ۶۷ میلیون بشکه هم، افزایش تجمعی تولید نفت خام از این دو میدان است؛ یعنی مقداری که فراتر از تولید فعلی و بدون توسعه، برداشت میشود و هدف اصلی قرارداد برای بهبود ضریب بازیافت و افزایش بهرهوری است.
این عقبماندگی نه از کمبود ذخیره و نه از نبود برنامه روی کاغذ، بلکه از سه دلیل اصلی و کاملاً مستند سرچشمه میگیرد: تأخیرهای طولانی در اجرای قرارداد، سرعت بسیار پایین حفاری، و انتخاب شریک خارجیای که خودش زیر سنگینترین تحریمها قرار دارد.
وقتی قرارداد IPC در سال ۹۷ امضا شد، قرار بود در پنج سال اول بیش از ۸۰ درصد کار فیزیکی انجام شود. گزارشهای رسمی نشان میدهد تا پایان مهر ۱۴۰۴ پیشرفت فیزیکی پروژه حدود ۷۶ درصد بوده است؛ یعنی در هفت سال اول، کار پنجساله انجام شده و سختترین بخشها یعنی حفاریهای گسترده و تزریق گاز به سه سال آخر موکول شده که عملاً چالشبرانگیز است. نتیجه این تأخیر، از دست رفتن دائمی بخشی از ذخایر مخزن است؛ چون هر سال بدون تزریق، فشار مخزن افت میکند و ضریب بازیافت برای همیشه پایینتر میآید.
دومین مشکل، سرعت حفاری است. در حال حاضر حداکثر دو تا سه دکل در کل مجموعه آبان و پایدار غرب کار میکنند. در مقابل، عراق در میدان فکه بیش از دوازده دکل فعال دارد و هر ماه چاه جدید به تولید میرساند. اگر همین سرعت پایین ادامه پیدا کند، تا پایان برنامه هفتم توسعه (۱۴۰۷) تولید این میادین نهایتا به ۱۰۰تا۱۱۰ هزار بشکه خواهد رسید؛ یعنی کمتر از یکسوم هدف ۳۵۰ هزار بشکهای که برای کل غرب کارون ترسیم شده.
سومین و شاید مهمترین مسئله، انتخاب شریک اصلی پروژه است. ۸۰ درصد سهام قرارداد متعلق به شرکت روسی ZN Vostok است که از سال ۲۰۲۲ تحت شدیدترین تحریمهای ثانویه آمریکا قرار گرفته. این شرکت حتی نتوانسته دکلهای مدرن، پمپهای ESP پیشرفته و تجهیزات اندازهگیری مورد نیاز را به موقع تأمین کند. بخش عمده تأخیرهای چندساله در شروع حفاریهای جدید مستقیماً به همین محدودیتها برمیگردد، اما در هیچ گزارش رسمیای به این واقعیت به صورت شفاف اشاره نشده.
تأمین مالی پروژه هم داستان خودش را دارد. چون جذب سرمایهگذاری خارجی واقعی عملاً متوقف شد، دولت ناچار به انتشار اوراق مشارکت پروژهای در بورس انرژی روی آورد. تا امروز بیش از ۷۰ درصد منابع مالی از همین راه تأمین شده؛ یعنی در واقع پول از جیب صندوقهای بازنشستگی، بانکها و مردم عادی رفته و ریسک پروژه به آنها منتقل شده است. این روش در کوتاهمدت شاید جواب بدهد، اما در بلندمدت نه پایدار است و نه میتواند حجم سرمایهگذاری لازم برای سهبرابر کردن تولید را تأمین کند.
در این میان، تنها دستاورد ملموس، راهاندازی سامانه پایش آنلاین چاهها در سال گذشته و امضای قراردادهای جدید حفاری در اردیبهشت ۱۴۰۴ بود که البته بیشتر جنبه نمایشی و مدیریتی دارد تا تأثیر مستقیم بر افزایش تولید. واقعیت این است که بدون تغییر اساسی در سرعت حفاری، تأمین تجهیزات حیاتی و احتمالاً بازنگری در انتخاب شریک، عقبماندگی تاریخی ایران در این دو میدان مشترک ادامه خواهد یافت.
هر روز تأخیر در آبان و پایدار غرب یعنی از دست رفتن چند ده میلیون دلار درآمد و واگذاری دائمی بخشی از ثروت ملی به همسایه. این نه سیاهنمایی، بلکه حساب ساده ریالی و بشکهایِ همان اهدافی است که خود وزارت نفت هفت سال پیش اعلام کرد و امروز هنوز فاصلهای طولانی تا آنها دارد.
انتهای پیام
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
اخبار مرتبط
حدود 8 ساعت قبل
حدود 10 ساعت قبل
حدود 10 ساعت قبل
1 روز قبل
1 روز قبل
ویدئو مرتبط
رسانه
رسانه
رسانه
رسانه
رسانه