تنهایی استراتژیک چیست؟
ایران کشوری است در میانهی یک بازی بزرگ، اما هیچ دوست دائمیای کنارش نیست. این تصویری است که رئیسینژاد از «تنهایی استراتژیک» ایران ارائه میدهد. ایران، برخلاف کشورهایی مثل ترکیه که با عضویت در ناتو به شبکهای از متحدان جهانی وصل است، هیچگاه متحد قدرتمندی در حد یک ابرقدرت نداشته است. این وضعیت ایران را وادار کرده که به خودش، به مردمش و به تاریخ بلندش تکیه کند. رئیسینژاد در نوشتههایش در شبکه ایکس میگوید این تنهایی میتواند مزایایی هم داشته باشد، اگر ایران هوشمندانه عمل کند.
چرا ایران تنها مانده است؟
برای فهم این تنهایی باید به گذشته و جغرافیای ایران نگاه کنیم. ایران در قلب خاورمیانه، جایی که جادههای تاریخی مثل جاده ابریشم و طرحهای مدرن مثل «کمربند و جاده» چین از آن میگذرند، همیشه در معرض طمع قدرتهای بزرگ بوده است. این موقعیت، ایران را به یک هدف دائمی برای رقابتهای جهانی تبدیل کرده است.
تاریخ ایران هم پر از داستانهایی است که این تنهایی را توضیح میدهد. از حمله مغولها که ایران را ویران کرد تا فشارهای استعماری بریتانیا و روسیه در قرن نوزدهم، ایران بارها به قدرتهای خارجی بیاعتماد شده است. این بیاعتمادی، با سیاست «نه شرقی، نه غربی» بعد از انقلاب 1357 عمیقتر شد. این سیاست، استقلال ایران را حفظ نکرد و راه را برای اتحادهای پایدار بست. رئیسینژاد در کتاب ایران و راه ابریشم نوین به نکتهای کلیدی اشاره میکند؛ دعواهای داخلی و رقابتهای سیاسی در ایران، سیاست خارجی را گروگان گرفته و مانع از شکلگیری یک استراتژی واحد شده است. وقتی گروههای مختلف در داخل کشور بر سر سیاست خارجی توافق ندارند، چگونه میتوان دوستانی قابلاعتماد در جهان پیدا کرد؟
هزینهها و فرصتهای تنهایی
این تنهایی برای ایران هم هزینه داشته و هم فرصت آفریده است. از یک طرف، ایران توانسته در ظاهر مستقل بماند. اما این استقلال بهایی سنگین داشته است. تحریمهای جهانی، ایران را از بازارهای مالی بینالمللی دور کرده و تجارت خارجیاش را محدود کرده است. برای نمونه، در سال 2023، تجارت خارجی ایران حدود 150 میلیارد دلار بود، در حالی که ترکیه به 600 میلیارد دلار رسید. این یعنی ایران نتوانسته از موقعیت جغرافیاییاش برای ثروتآفرینی و رفاه شهروندانش استفاده کند.
از نظر امنیتی هم نبود متحدانی قوی، ایران را وادار کرده که بودجه هنگفتی صرف دفاع و بازدارندگی کند. ایران بخاطر مسائل فرهنگی، تمدنی و دینی در منطقه نفوذ دارد اما این نفوذ به بهبود زندگی مردم منجر نشده است. به زبان ساده، ایران برای حفظ وضع موجود در منطقه هزینه میدهد ولی این هزینهها به جیب مردم برنمیگردد.
با این حال ایران بارها از خاکستر بحرانها برخاسته است؛ از ویرانی مغولها تا جنگ ایران و عراق. این نشان میدهد که ایران، با تکیه بر مردم و تاریخش، میتواند از این تنهایی پلی به سوی آیندهای بهتر بسازد.
ایرانراه و دیپلماسی هوشمند
برای رهایی از این تنهایی، رئیسینژاد سه راهکار روشن پیشنهاد میکند که میتواند ایران را از انزوا به کانون منطقه تبدیل کند. نخست، باید به مردم تکیه کرد. قدرت واقعی ایران در مردمی است که تاریخ را ساختهاند و در این خاک ریشه دواندهاند. تقویت مشارکت مردم از طریق همکاری واقعی در تعیین سرنوشت کشور، شفافیت در تصمیمگیریها و دادن نقش به نهادهای محلی، کشور را قویتر کند.
دوم، ایران باید زیرساختهای خودش را قویتر کند. این یعنی سرمایهگذاری در بندرهایی مثل چابهار و بندرعباس تا بتواند با بندرهایی مثل جبلعلی در امارات رقابت کند.
سوم، ایران باید دیپلماسیاش را تغییر دهد. به جای درگیریهای ایدئولوژیک باید با همسایگانش، تعامل کند و تنشها را به حداقل رساند. همکاری با کشورهایی مثل هند و چین برای پروژههای تجاری، مثل کریدور شمال-جنوب که هند را به اروپا وصل میکند، میتواند ایران را به مرکز تجارت منطقه بدل کند. این کریدور، زمان حملونقل کالا را تا 20 روز کاهش میدهد و میتواند میلیاردها دلار درآمد برای ایران بیاورد.
رئیسینژاد ایده «ایرانراه» را مطرح میکند؛ رویایی که ایران را از یک کشور منزوی به دروازهای برای تجارت و همکاری تبدیل میکند. این ایده، که در کتاب ایران و راه ابریشم نوین توضیح داده شده، میگوید ایران میتواند با استفاده از موقعیتش، پلی بین شرق و غرب باشد. این نه فقط یک پروژه تجاری، بلکه یک تغییر بزرگ در نگاه به آینده ایران است.
چالشهای پیش رو
البته این راه آسان نیست. تحریمها مثل دیواری جلوی سرمایهگذاری خارجی ایستادهاند. مذاکراتی مثل توافق موقت 2013 میتواند این دیوار را کوتاهتر کند اما کافی نخواهد بود. رقبای منطقهای، مثل بندر گوادر پاکستان یا جبلعلی امارات، هم چالش بزرگی هستند. ایران باید با بهبود بنادر و کاهش هزینههای تجاری، در این بازی پیش بیفتد. از داخل هم، مشکلاتی مثل ناکارآمدی و فساد، جلوی پیشرفت را میگیرند. شفافیت و مدیریت شایستهسالار کلید حل این مشکلات است.
کشورهایی مثل سنگاپور نشان دادهاند که میشود با دیپلماسی هوشمند و زیرساختهای قوی، از یک جزیره کوچک، هاب جهانی ساخت. ایران نیز با موقعیت و تاریخش، پتانسیل قابل توجهی دارد.
انتهای پیام
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید