حمله اسراییل به مقر حماس در قطر میتوانست، آتش تازهای در خلیج فارس برافروزد. اما دوحه راهی دیگر برگزید: نه تلافی نظامی کرد و نه صادرات گاز را حتی یک روز کم کرد. بازارهای جهانی نیز همین آرامش را بازتاب دادند؛ نفت برنت و WTI تنها اندکی بالا رفتند و بازگشتند، و صادرات LNG قطر بیوقفه ادامه یافت تا جایی که در همان روزها رکورد تازهای هم ثبت شد. برای معاملهگران انرژی، پیام روشن بود: عرضه در امان است، پس جای نگرانی نیست.
اما معنای این خویشتنداری چیست؟ دو روایت در برابر هم قرار میگیرند.
گروهی آن را بلوغ اقتصادی میدانند: قطر آینده را بر خشم لحظهای ترجیح داد، قراردادهایش را پاس داشت و نقش خود را بهعنوان تأمینکنندهی مطمئن تثبیت کرد.
گروه دیگر آن را بیقدرتی و خفت میخوانند: کشوری که خاکش هدف قرار میگیرد اما نه با سلاح پاسخ میدهد و نه حتی از ابزار انرژی بهعنوان فشار استفاده میکند، در نگاه آنان استقلال سیاسیاش را گرو بازار نهاده است.
برای فهم این دو نگاه، مقایسههای تاریخی آموزندهاند:
• عربستان ۱۹۷۳: در جنگ یومکیپور، صادرات نفت به آمریکا و متحدانش را قطع کرد و جهان را به بحران انرژی کشاند. هزینه داد، اما نشان داد میتوان از نفت بهعنوان سلاح اقتدار سیاسی استفاده کرد.
• روسیه ۲۰۲۲: پس از حمله به اوکراین، عرضهی گاز به اروپا را به ابزار فشار بدل ساخت. فنلاند در جنگ سرد: کشوری کوچک در سایه شوروی بود. برای حفظ خاک خود و پرهیز از اشغال، سیاستی میانه برگزید: استقلال رسمی و دموکراسی داخلی را نگه داشت، اما سیاست خارجیاش را با خواست مسکو هماهنگ کرد؛ راهبردی که در غرب «فنلاندیزهشدن» نام گرفت. فنلاند مرزهایش را نگاه داشت، اما آزادی تصمیمگیریاش محدود شد.
و حالا قطر در ۲۰۲۵: در برابر حمله به خاکش نه سلاح به کار گرفت و نه حتی صادرات انرژی را متوقف ساخت. مسیری که آرامش بازار را حفظ کرد، اما پرسشهای عمیقی درباره استقلال سیاسیاش برانگیخت.
برای ما ایرانیان، چنین رویکردی هضمناپذیر است. در فرهنگی که حریم خاک وطن مقدس است، اینکه کشوری در برابر تجاوز خاموش بماند و حتی صادرات انرژی را بیکموکاست ادامه دهد، در اغلب نگاهها چیزی جز خفت و خواری معنا نمیشود. پرسش پابرجاست: آیا این سکوت عقلانیتی دوراندیش است یا عقبنشینیای که روزی هزینهاش بر مرزهای ملی سنگینی خواهد شد؟
انتهای پیام
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید