naftkhabar-header-2k

یاداشت

ایران در برابر طوفان اقلیمی، چالش‌ها و واقعیت‌ها؛

سرزمینی در محاصره فروپاشی زیست‌محیطی

۳۰ تیر ۱۴۰۴ | ۱۵:۲۴

0
0
سرزمینی در محاصره فروپاشی زیست‌محیطی

خشکسالی بی‌امان؛ مرگ شریان‌های آبی


ایران در کمربند خشک و نیمه‌خشک جهان، زیر ضربات خشکسالی‌های پیاپی کمر خم کرده است. تهران با کاهش 48 درصدی بارندگی نسبت به میانگین درازمدت بدترین خشکسالی 60 سال اخیر را تجربه می‌کند. ذخایر سدها و سفره‌های زیرزمینی به پایین‌ترین سطح رسیده و دیگر ظرفیتی برای تأمین آب جدید وجود ندارد. مدیرعامل آبفای تهران از مشترکان خواسته حداقل 20 درصد صرفه‌جویی کنند و از جریمه بدمصرفان خبر داده است. ایران با کاهش 30 درصدی بارش‌ها در دهه گذشته، یکی از 9 کشور آسیب‌پذیر جهان در برابر تغییرات اقلیمی است.


بارندگی سالانه ایران از 250 میلی‌متر در سال 2000 به 190 میلی‌متر در سال 2020، و کمتر از 178 میلی‌متر در سال 2023 کاهش یافته است. این روند کاهشی، که به ترتیب 24 درصد و 29 درصد کمتر از میانگین درازمدت است، شدت بحران را نشان می‌دهد. دریاچه ارومیه بزرگترین دریاچه خاورمیانه که زمانی نماد شکوه طبیعت ایران بود، 90 درصد حجم خود را از دست داده و رودخانه‌هایی مانند زاینده‌رود، کارون و هامون به بسترهای خاکی بدل شده‌اند. تا 50 سال آینده، 12 استان ایران سفره‌های زیرزمینی خود را کاملاً از دست خواهند داد. برداشت بی‌رویه آب زیرزمینی، با سرعتی سه برابر استاندارد جهانی، 297 دشت از 600 دشت ایران را خشک کرده و تولید محصولات کشاورزی را 25 درصد کاهش داده است.


طوفان‌های گردوغبار: آسمانی خاکستری


طوفان‌های گردوغبار، چون پرده‌ای خاکستری، شهرهای ایران را در خود پیچیده‌اند. گرمایش زمین و کاهش رطوبت خاک، این طوفان‌ها را به بلایی فراگیر تبدیل کرده است. در سیستان و بلوچستان، خشک شدن تالاب هامون در سال 2023 بیش از 5000 نفر را روانه بیمارستان کرد. کانون‌های گردوغبار به 23 استان گسترش یافته و از تالاب‌های خشک‌شده داخلی تا سدسازی‌های ترکیه بر دجله و فرات، که جریان دجله را 56 درصد و فرات را 75 درصد کاهش داده، سرچشمه می‌گیرند.


فراوانی این طوفان‌ها در 50 سال اخیر 10 برابر شده و سلامت 89 میلیون ایرانی را با بیماری‌های تنفسی و چشمی تهدید می‌کند. این فاجعه زیست‌محیطی، اقتصاد محلی را مختل کرده، هزینه‌های درمانی را افزایش داده و زندگی روزمره را به کابوسی مداوم بدل کرده است.


فرسایش خاک و پوشش گیاهی؛ طبیعت در سوگ


جنگل‌های زاگرس و مراتع البرز، که روزگاری پناهگاه تنوع زیستی ایران بودند، در حال مرگ‌اند. جنگل‌زدایی، چرای بی‌رویه، و خشکسالی، این سرمایه‌های طبیعی را به نابودی کشانده‌اند. بلوط‌های زاگرس، که نیمی از جنگل‌های باقی‌مانده ایران را تشکیل می‌دهند، زیر فشار بیماری زغالی و آتش‌سوزی‌های ناشی از گرمایش در حال محو شدن‌اند. پارک ملی گلستان، زیستگاه 20 درصد گونه‌های گیاهی ایران، خسارات سنگینی دیده است. کاهش رطوبت خاک و فرسایش بادی، بیابان‌زایی را شدت بخشیده و 30 درصد پوشش گیاهی ایران را در دهه گذشته نابود کرده است. این تخریب، تنوع زیستی را کاهش داده و گونه‌های بومی را به سوی انقراض سوق داده است.


آلودگی هوا و آب: شهرها در خفگی


آلودگی، چون سمی مهلک، کلان‌شهرهای ایران را در بر گرفته است. تهران یکی از آلوده‌ترین شهرهای جهان است، با غلظت ذرات معلق که از استانداردهای جهانی فراتر رفته و سالانه جان 50,000 نفر را در ایران، از جمله 7,000 نفر در تهران، می‌گیرد. دود سرب‌دار خودروهای بنزین‌ سوز ، پالایشگاه‌ها، و پساب‌های صنعتی، این بحران را تشدید کرده‌اند. سازمان حفاظت محیط‌زیست در برابر آلودگی‌های صنعتی منفعل مانده است.


آلودگی آب نیز به فاجعه‌ای دیگر بدل شده است. فاضلاب‌های شهری و صنعتی، رودخانه‌ها و قنات‌ها را مسموم کرده‌اند. در خوزستان، خشک شدن هورالعظیم به دلیل عملیات نفتی، کانون‌های گردوغبار را تقویت کرده و کیفیت آب شرب را کاهش داده است. افزایش شوری و اسیدیته آب‌های سطحی، بیماری‌های واگیردار را در 25 شهر بزرگ افزایش داده است.


فشار جمعیتی و معضلات شهری


رشد جمعیت و شهرنشینی بی‌رویه، ایران را در تنگنای زیست‌محیطی قرار داده است. جمعیت کشور از 35 میلیون نفر در سال 1355 به 89 میلیون نفر در سال 1402 رسیده و تقاضای آب را دو برابر کرده است. مهاجرت از روستاها به شهرها، به دلیل خشکسالی و بیابان‌زایی، حاشیه‌نشینی را 30 درصد افزایش داده و اقتصاد روستایی را مختل کرده است. این جابه‌جایی، ناآرامی‌های اجتماعی را در تهران، اهواز و اصفهان شدت بخشیده. فرونشست زمین در تهران، ناشی از برداشت بی‌رویه آب زیرزمینی، زیرساخت‌های شهری را تهدید می‌کند. شهرهایی مانند اصفهان ممکن است تا 7 سال آینده به دلیل فرونشست،خالی از سکنه شوند. افزایش جمعیت و مصرف‌گرایی، آلودگی و فشار بر منابع را تشدید کرده است.


سدسازی بی‌رویه؛ زخمی خودساخته


سدسازی بی‌ضابطه، قلب طبیعت ایران را زخمی کرده است. ایران با ساخت 1330 سد، بدون ارزیابی دقیق زیست‌محیطی، تالاب‌ها و دریاچه‌ها را خشک کرده است. سد گتوند، که رئیس سازمان حفاظت محیط‌زیست آن را جنایتی در حق سرزمین ایران خواند، کارون را شور کرده و کشاورزی خوزستان را نابود کرده است. اشتباهات فاحش در سدسازی، مانند انتخاب رودخانه‌های نامناسب و محاسبات اقتصادی نادرست، فاجعه را عمیق‌تر کرده است. در حوضه ارومیه، 56 سد فعال از 104 سد تعریف‌شده، حق‌آبه دریاچه را قطع کرده‌اند. سدهای نیمه‌خالی به مراکز تبخیر آب بدل شده و بودجه‌های کلان، مانند 4.8 میلیارد دلار برای گتوند، هدر رفته است. تنها 51 درصد مخازن سدهای ایران پر است و ورودی آب 10 میلیارد متر مکعب کاهش یافته است. سد کرخه با ظرفیت 5.9 میلیارد متر مکعب و سد گتوند با 4.5 میلیارد متر مکعب، بزرگ‌ترین سدهای ایران‌اند، اما بسیاری از سدها، مانند نساء در کرمان، به دلیل کمبود آب بی‌استفاده مانده‌اند. 28 میلیون ایرانی در مناطق با تنش آبی زندگی می‌کنند که نتیجه سدسازی‌های غیرعلمی و نگاه‌های استانی است.


مصرف آب؛ سهمی نابرابر


مصرف آب در ایران، ناکارآمدی را به نمایش می‌گذارد. طبق آمار عجیب و تکان دهنده، 90 درصد آب شیرین ایران در کشاورزی،5 تا 6 درصد در بخش خانگی و 2 تا 3 درصد در صنعت مصرف می‌شود. راندمان آبیاری کشاورزی تنها 30 درصد است، یعنی 70 درصد آب کشاورزی هدر می‌رود، در حالی که این رقم در پاکستان 55 درصد است. کشاورزی با روش‌های سنتی مانند آبیاری غرقابی، آب را به تاراج می‌برد. بخش خانگی، با وجود سهم کم، تحت فشار کمبود آب شرب قرار دارد؛ در تهران، 45 درصد آب تابستانی از چاه‌های زیرزمینی تأمین می‌شود. صنعت، هرچند سهم اندکی دارد، از آب شیرین برای خنک‌سازی استفاده می‌کند که می‌توانست با آب غیرمتعارف جایگزین شود.


سوءمدیریت و هدررفت بودجه


سوءمدیریت، چون زهری در رگ‌های منابع ایران جاری است. سدسازی‌های غیرعلمی، با حمایت نهادهای خاص و مافیایی، میلیاردها دلار بودجه را هدر داده و اکوسیستم‌ها را نابود کرده است. پروژه‌های بدون مطالعه، مانند سدهای ساخته‌شده در زمین‌های شور، طبیعت را قربانی کرده‌اند. حفر چاه‌های غیرمجاز و آبیاری ناکارآمد، خشکسالی را تشدید کرده است. سازمان حفاظت محیط‌زیست در برابر سدسازی‌های مخرب و آلودگی‌های صنعتی منفعل مانده و برنامه‌ریزی استراتژیک برای توسعه پایدار وجود ندارد. بودجه‌های کلان، که می‌توانست صرف احیای منابع طبیعی شود، در پروژه‌های بی‌ثمر تبخیر شده است.


چشم‌انداز تلخ؛ آینده‌ای در خطر


ایران در برابر طوفان اقلیمی ایستاده، اما حقیقت تلخ است؛ خشکسالی بی‌سابقه، طوفان‌های گردوغبار، فروپاشی پوشش گیاهی، آلودگی هوا و آب، فشار جمعیتی و سوءمدیریت، سرزمین را به سوی فروپاشی زیست‌محیطی سوق داده‌اند. بدون تغییر سیاست‌های بنیادین حکمرانی، تیغ بحران‌هایی چون آب شرب، اقتصاد و امنیت غذایی و انرژی روی گلوی ایران خواهد بود. در گزارش بعدی، راه‌حل‌های ممکن برای مهار این فاجعه را کاوش خواهیم کرد. آیا ایران می‌تواند از این طوفان جان سالم به در ببرد؟


انتهای پیام

#بارندگی
#خشکسالی
#طوفان اقلیمی
#طوفان‌های گردوغبار
#محیط‌زیست
#نفت خبر
#چالش
#زیست‌محیطی
لینک کوتاه

دیدگاه‌ها و نظرات خود را بنویسید